حاشیهها و اتفاقهایی که در اکران امسال رخ داد و التهابی که به فضای عمومی سینما تحمیل شد، اولین نتیجهاش کاهش چشمگیر گیشه 91 بود. یک مقایسه ساده میان کارکرد گیشه در سال 91 با مجموع فروش فیلمها در سال 90 متاسفانه نشاندهنده ریزش چشمگیر مخاطبان است. امسال بهای بلیت سینماها 20 درصد افزایش یافت ولی فروش ریالی فیلمها نسبت به سال گذشته نه تنها بیشتر نشده که پایینتر هم آمده. بخشی از داستان ریزش مخاطب به مدیریت اکران و اتفاقها و حاشیههایی بازمیگردد که هر کدام به سهم خود مانع از رونق گیشه شدند.
شاید اگر ابتدای سال ترکیب معقول و متعادلی برای اکران نوروزی چیده میشد برخی از مشکلات و مسائلی که پیش آمد اتفاق نمیافتاد. از سوی دیگر هم میتوان گفت اگر صرف مخالفت به هر قیمتی با تصمیمات مدیران سینمایی در دستور کار برخی از سینماگران قرار نمیگرفت، شاید بر آتش التهابات اکران کمتر دامن زده میشد. اکران سال 91 بدون این شایدها و ایکاشها، راه خود را رفت و خروجیاش آن قدر ناامیدکننده بود که مدیران سینمایی نیز که معمولا حاضر به پذیرش هیچ نقطه ضعفی در کارنامه خود نیستند، به شکست در این زمینه اعتراف کردند.
اگر به فیلمهای صدرنشین جدول گیشه در سال 91 نگاهی بیندازیم میبینیم که جز «کلاه قرمزی و بچهننه» تقریبا بقیه فیلمها به دلایل حاشیهای و جنجالهای ایجاد شده موفق به جذب مخاطب نشدهاند. یعنی سینما تماشاگر پیگیرش را از دست داده و مخاطب برای رفتن به سینما به دلایلی فراتر از بازیگر محبوب، قصه جذاب و... احتیاج دارد. به تعبیری دیگر فیلمها برای جذب مخاطب باید کنجکاوی عمومی را برانگیزند. کاری که جنجالهای پیرامون چند اثر اکران شده در سال 91 انجام دادند و به فروشی دست یافتند که برای سازندگانشان نیز غیرمنتظره بود. از معدود فیلمهای پرفروش سال که بگذریم با انبوهی فیلم کممخاطب مواجه میشویم که متأسفانه بیش از 70درصد فیلمهای اکران 91 را شامل میشود.
در چنین وضعیتی سینمای ایران به استقبال اکران 92 میرود، اکرانی که ترکیب نوروزیاش با حضور تأثیرگذار افرادی جز اعضای شورای صنفی چیده شده و در واقع برای تکرارنشدن حوادث نوروز 91، نهایت تلاش صورت گرفته تا از ایجاد حاشیه و جنجال در اکران پرهیز شود. نکتهای که اگر در اکران نوروز 91 هم در دستور کار مدیران سینمایی و افراد منصوبش در شورای صنفی قرار میگرفت، شاید الان وضعیت بهتری داشتیم.